بدون عنوان
٣٥ هفنه و یک روزه شدی پسره عزیزم......
روزا دارن سپری میشن و من نگران اومدن تو و اوضاع و شرایط زندگیمون و امتحانم هستم ..دارم درس میخونم..خیلی دوست دارم موفق بشم و هرسه تامون خوشحال بشیم تا تو هم آینده خوبی داشته باشی عزیزکم.....
بابایی صبح زود رفت آبادان و من اومدم خونه بابا حاجی تا تنها نباشم چون هفته های آخر خیلی مهمه برای مادر و جنین.....امروز عصر باید بریم ورزش عزیزه دلم...25/6/91
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی