سفر مکه باباحاجی
سلام پسره گله مامانی..امروز 92/7/27...
بابا حاجی داره میره مکه..هم خوشحاله هم ناراحت چون نیستش که گل پسری رو ببینه..
میره سفره مکه و نمیاد تا یکماه دیگه..دلش تنگ میشه و خیلی دوست داره اولین نوه اش و ببینه..ار خدا بخواد تا یه پسره سالم و شاد و صبور بهمون هدیه بده..انشالا..
خانم دکتر گفت که جمعه باید برم بیمارستان برای انجام کارای بستری..بابا پویا از امروز مرخصی گرفته تا کنارمون باشه...دیگه خیلی سنگین شدم و 16کیلو اضافه وزن دارم..
باباحاجی به سلامتی رفت و ما هم اومدیم خونه...لحظه به لحظه باهاش در تماسی ایم..همگی خوشحالیم که رفته و به آرزوش رسیده..و خوشحالیم که تو داری به دنیا میای..شب های آخره ...به یادماندنی و دوست داشتنی..خاله ندا و بابا پویا دل تو دلشون نیست..دایی امیر و مامانا هم منتظره دیدن تو گل پسری هستن..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی